بهمن ۰۷، ۱۳۸۹

نمی چسبه

قبلا تر ها وقتی میخواستی محبت کنی به یکی تهش بود که میگفتی 
دوستت دارم الاغ خر نفهم بیشعور
اصلا یه حالی داشت گفتن و شنیدن  این  حرفها بعد از اون دوستت دارم اولیه 
اما الان فقط میگه دوستت دارم لعنتی
این لعنتی اصلا اون صفا و شور و حال رو  نداره

بهمن ۰۱، ۱۳۸۹

هی و هی

حالم به میخوره که وقتی هی و هی و هی یه چیزی رو میخوام توی این تنهایی هام و هی و هی و هی اون چیز نیست 

اصلا یه جورایی فکر دونی ام پر شده

انقدر این روزها فکر کردم فکرم درد میکنه

خانه من کجاست؟؟

میگن هر جادلت قرارگرفت همونجا خانه توست
چه کنم من که نه خودم نه دلم هیچ جا بند نمیشیم وقرارنداریم
چه کنم که از آن خانه ای که مال من است همون قدر بیزارم که از اون خانه ای که مال من نیست

لعنت لعنت لعنت

لعنت به این روزگار و بازیهایش
لعنت به این زندگش و تقدیرهایش
لعنت به این دنیا و سردرگمیهایش

دور تر و دور تر

وقتی نگ‎اه ها هم سو نیست دل ها چطور همسو باشند

عجبا

این اسم فرنگ‎ بودن ِ ما دل بقیه رو میسوزونه رسمش باسن ِ ما رو !!!!

مثل هر شب

هی  میشینم فکر میکنم 
هی میشینم تنهایی فکر میکنم 
هی دندون رو دندون فشار میدم 
هی لب گاز میگیرم 
هی بغض میکنم
آخرش هم هیچی به هیچی 
تنهایی میگیرم میخوابم
مثل هر شب 

مثل همیشه

دقیقا همین الان و همین لحظه که دل تنگ آغوشی 
هیشکی هیچ جایی نیست