بهمن ۱۸، ۱۳۸۹

..

بدم میاد از این که خودم رو بشناسونم، بدم میاد از این که توجیه کنم ،بدم میاد از این که تجزیه  و تحلیل ام کنی ،بدم میاد از این که نفهمی و رد شی ، بدم میاد که بگم و نفهمی، بدم میاد که نفهمی و نپرسی، بدم میاد که نمیفهمی و نمیفهمی که نفهمیدی 

بهمن ۱۶، ۱۳۸۹

وای بر تو که هنوز من رو نشناختی

وقتی از دستت دلخورم بدترین کار اینه که برام ابراز عشق کنی 
این یعنی بسیار زیاد خر فرضت میکنم و با این حرف ها میخوام خر ترت کنم
انقدر که به خودت هم باورت بشه چقدرخری
اما با این کار فقط دل سنگ ِمن سنگ تر میشه 

راز بقا

همیشه یه مرد بوده 
گاهی حتی دو تا ..

بهمن ۱۵، ۱۳۸۹

آدم باش

به احمقانه ترین شکل ممکن حرف میزنند توقع دارند که همه هم بفهند شون
نمیدونم این چیه جدیدا باب شده که همه کلمه ها رو با املای غلط مینویسند و ادعای روشنفکری هم میکنند و فدایی شاملو و فروغ هم میشند .. کجا اون بدبخت ها افتاده بودند به جون ادبیات فارسی این جوری که شما افتادید 

بهمن ۱۲، ۱۳۸۹

یه همچین حسی دارم الان

گاهی آدم دلش میخواد این آدم های دنیای مجازی رو بکشه از مونیتورش بیرون سفت بغلشون کنه حسشون کنه لمسشون کنه بوسشون کنه ازشون حضوری به خاطر اونجا بودنشون و به خاطر اینجا بودنشون تشکر کنه  بعد دوباره برشون گردونه سرجاشون