مهر ۰۷، ۱۳۹۲

از حسرتى كه ميكشيم …

بخواهيم يا نخواهيم ايرانى بودنمون ايرانى بزرگ شدنمون بدتر از اون دختر بودنمون واسه خيلى از ماها و يا لااقل واسه هم نسلى هاى من و واسه آدمهايى از تيپ خانواده من، نتيجه اش شده يك عالم حسرت. حسرت كاراى نكرده حسرت جاهاى نرفته، حسرت تجربه هاى نداشته. تجربه هاى خيلى خيلى ساده. مثل اكيپى با دوستات كوه رفتن و شب چادر زدن تو كوه موندن. مثل مسافرت مجردى شمال رفتن . مثل سينما رفتن با بچه هاى دانشگاه بدون نگرانى از اين كه مبادا كسى ببينه و به خانواده ات خبر بده و آبروشون بره. مثل شب تا دير وقت با دوستات بيرون بودن و كافى شاپ رفتن بدون نگرانى از اينكه وقتى رسيدى خونه كسى برات اخم و تخم نكرده باشه. مثل خيلى چيزاى ديگه كه گفتنش و تكرار كردنش دردى دوا نميكنه … دلم بيشتر از اين ميسوزه كه از ٢٢ سالگى كار كردم كه مستقل باشم كه بارى از دوش خانواده ام بر دارم حالا تا حد امكان، كه رو پاى خودم بايستم كه ماشينى كه خودم ميخرم سوار شم كه قسط موبايلم ُخودم بدم كه اولين لپتاپم رو با پول خودم بخرم حتى اگه نصفش وام باشه ، افتخارم اين بود كه هر از گاهى خريد كنم برم خونه و مامان بگه بيا حساب كنم بگم حالا نميخاد كه يعنى من مستقلم اما چه استقلالى وقتى حق تصميم گيرى هاى بزرگ كه هيچى حق خواستن چيزاى ساده رو هم نداشتيم. وقتى تو ٢٥ سالگى ميترسيديم بگيم شب يه ساعت ديرتر مياييم چون ميخواييم با دوستمون بريم كافى شاب وقتى نميتونستيم تصميم بگيريم كدوم كشور بريم زندگى كنيم و و و … چه استقلالى چه رو پاى خود بودنى چه كشكى …  از اين ها گفتن هم دردى دوا نميكنه درد اينجاست كه امروز كه استقلال كامل هست كه امكانات كامل هست نميشه تجربه هاى ١٩ سالگى داشت نميشه توى ٢٠ سالگى زندگى كرد نميشه مثل ٢٢ ساله ها عاشق شد نميشه طعم ٢٣ سالگى رو چشيد نميشه مثل ٢٤ ساله ها سفر كرد نميشه اون روزاى رفته رو زنده كرد زندگى كرد … هر چقدر هم بخاى تو اون حال و هوا باشى يه چيزى تو تجربه هات يه چيزى تو خنده هات يه چيزى تو درونت بهت سُك ميزنه هى فلانى حواست هست چند سالته؟ هى فلانى اين رفتار الان مناسب سنت هست؟ هى فلانى اين كارا الان شايسته سن ِ تو هست آيا؟ هى فلانى هدفت از زندگى اين بود؟ هى فلانى هى فلانى هى …
انقدر توى مغزت يكى باهات حرف ميزنه كه سرسام بگيرى كه باز  يادت بياد كه اون حقى كه اون روزها نداشتى اين روزها هم ندارى ، اون زندگى كه اون روزها نكردى اين روزها هم نميتونى بكنى، اون دنيايى كه اون روزها سهم تو نبود اين روزها هم نيست … 

هیچ نظری موجود نیست: