بدم میاد از این که خودم رو بشناسونم، بدم میاد از این که توجیه کنم ،بدم میاد از این که تجزیه و تحلیل ام کنی ،بدم میاد از این که نفهمی و رد شی ، بدم میاد که بگم و نفهمی، بدم میاد که نفهمی و نپرسی، بدم میاد که نمیفهمی و نمیفهمی که نفهمیدی
به احمقانه ترین شکل ممکن حرف میزنند توقع دارند که همه هم بفهند شون
نمیدونم این چیه جدیدا باب شده که همه کلمه ها رو با املای غلط مینویسند و ادعای روشنفکری هم میکنند و فدایی شاملو و فروغ هم میشند .. کجا اون بدبخت ها افتاده بودند به جون ادبیات فارسی این جوری که شما افتادید
گاهی آدم دلش میخواد این آدم های دنیای مجازی رو بکشه از مونیتورش بیرون سفت بغلشون کنه حسشون کنه لمسشون کنه بوسشون کنه ازشون حضوری به خاطر اونجا بودنشون و به خاطر اینجا بودنشون تشکر کنه بعد دوباره برشون گردونه سرجاشون