هر بار که چمدان میبندم و میروم تکهای از من جا میماند، تکه ای که گم میشود، مثل همه آن تکه هایی که تا به حال جا ماندهاند و کمی بعد هم گم شده اند
باز چمدانی بستم
و باز تکه ای دیگر کنده شد و به کناری افتاد ...
چند چمدان دیگر که ببندم آخرین تکه ها هم نوبتشان میشود و تمام .... خلاص میشود این دلم از این همه درد و تلخی ٍجدا شدن ها و رفتن ها و نماندن ها
باز چمدانی بستم
و باز تکه ای دیگر کنده شد و به کناری افتاد ...
چند چمدان دیگر که ببندم آخرین تکه ها هم نوبتشان میشود و تمام .... خلاص میشود این دلم از این همه درد و تلخی ٍجدا شدن ها و رفتن ها و نماندن ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر