برعكس من ،هميشه نوشتم براى همه از همه چيز نوشتم از عاشقانه ها از دلتنگى ها از دلخوريها از نبودن ها از بودن ها من حتى براى عذر خواهى نوشتم به بابا به مامان به اونى كه دوسش داشتم به اونى كه ميخواستم دوسم داشته باشه به اونى كه ديگه دوسش نداشتم به همه از همه چيز نوشتم . من
همه جا نوشتم روى كاغذ روى ديوارروى وبلاگ روى دلم نوشتم نوشتم نوشتم ... گاهى خونده نشد گاهى ديده نشد گاهى فهميده نشد
هميشه دلم ميخاست يكى باشه يه جايى يواشكى از من بنويسه بعد من يواشكى برم و يواشكى هاش رو بخونم يواشكى دلم غنج بره يواشكى دلخور شم يواشكى شك كنم يواشكى اشك بريزم قربون صدقه برم هميشه دلم خواسته يكى يه لينك بفرسته بگه اين ُ بخون بعد بگم اينا واسه منه؟ بگه عه فهميدى؟ اوهوم واسه تو بودن بعد من هى برم لابلاى باقى نوشته ها دنبال خودم بگردم ...
دنبال نوشته هايى براى خودم بگردم براى خود خودم. حتى چيزايى بى ربط رو به خودم ربط بدم بگم عى واى اينم واسه من بوده ..
من باز هم مينويسم براى تو براى اون براى همه مينويسم اما از اين به بعد بيشتر براى خودم مينويسم از تو به خودم از خودم به خودم از عالم و آدم به خودم مينويسم . به خودم هى فلانى كه پاى كامبيوترى هى دختر كه پشت ميز قوز كردى ، هى دختر بغض نكن هى اخمالو خانم خط ميفته رو پيشونيت اخمات ُ وا كن .. به خودم مينويسم به تلافى تمام نامه هايى كه بهم نوشته نشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر