فکر میکنم دوست داشتن احساس خوب بودن کنار یه نفر یا علاقه داشتن به یکی نیست. نمیدونم شاید تعریف کلیشه ایش همین باشه اما دوست داشتن واسه من یعنی این که دلت یهو پر بکشه واسه صداش، دوست داشتن یعنی یهو بی هوا محکم تو گوشش ماچ کنی، یا مثلا وقتی دارید تو سکوت راه میرید یهو ناخوناتو فرو کنی تو بازوش، یا قلقلکش بدی انقدر که دادش در بیاد .. دوست داشتن یعنی همه دغدغه ات این باشه که لباس چی بپوشی که خوشگل باشه دامن سورمه ای بپوشی با چکمه قرمزا یا شلوار لی بپوشی با کتونی آبیا.. دوست داشتن یعنی واسه کادو به هر مناسبتی فکر نکنی که چی نیازشه که واسش بخری به جاش اولین چیزی که به چشمت اومد و یادش افتادی بخری هر چقدرم ساده هر چقدرم به دردنخور و احمقانه ... دوست داشتن یعنی هی حرف بزنی و اون حواسش نباشه اما اصن واست مهم نباشه که نصف حرفاتو نمیشنوه چون میدونی که خودتم نصف حرف هایی که میزنی نمیفهمی وقتی که زل زده به حرکت لبات و تو غرق شدی تو عمق نگاهش ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر