گفت خوبه که از ظاهر آدمها، اونقدری معلوم نمیشه چقدر پول توی جیبشون دارند.
گفتم فکر کن آدمها به اندازه پولی که توی جیبشون بود شدت رنگشون کم و زیاد میشد. هرچی پولدار تر پررنگتر و هرچی فقیرتر بیرنگتر و محوتر. یعنی مثلا حتی یکی ممکن بود از شدت بیپولی به حد محو بودن برسه. بعد آدمها برای اینکه از شدت بیرنگی به کلی محو نشن هی مجبور بودن برن خودشون رو به پولدارها بمالند که یه رنگی بگیرند.
گفت الان هم همینجوریه. همه دارند خودشون رو به پولدارها میمالند اما یه طور دیگه
گفتم یه زمانی چاق بودن نشونهٔ ثروتمندی بود و لاغری نشونه بیماری و سوتغذیه. الان نمیفهمی اونی که انقدر لاغر داری از بی غذایی رنج میبره یا بهترین مانکن برند گوچیه! حالا فکر کن یه روزی هم برسه کمرنگ بودن مد بشه. اونوقت پولدارهای پررنگ باید در به در دنبال فقیرها باشند تا خودشون رو بمالند بهشون تا بتونند با کمرنگ شدن به مد روز نزدیک باشند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر