اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۲

یکی ...

هر چقدر هم که تلاش کنی مستقل باشی هر چقدر هم که قوی باشی هر چقدر که با تنهایی خودت حال کنی باز هم یه وقت هایی هست که دلت میخواد یکی باشه که بهش تکیه کنی که دستش رو بگیری و گرمای دستش سرازیر بشه توی تک تک سلولهای بدنت. یکی باشه که بهت بگه غصه نخور روزهای سخت میگذره تو میتونی از پسش بربیایی یکی که نگاهت کنه و تو از نگاهش بخونی که داره میگه نگران نباش من هستم. یکی که وقتی میخنده انگار بهت دنیا رو میدن و وقتی ناراحته انگار غم دنیا میریزه تو دلت. یکی که شبا بخزی تو بغلش و دستاش ُ بندازه دور تنت و سفت فشارت بده بعد پشت گردنت ُ ببوسه و بگه شبت خوش عزیزم. یکی که واسش دامن چین چینی بپوشی و بگه بچرخ ببینم بعد تو هی چرخ بزنی و هی چرخ بزنی تا سرت گیج بره و بیفتی تو بغلش و لوس شی.

هیچ نظری موجود نیست: