خرداد ۱۶، ۱۳۹۲

گربه و مرغ مينا

گربه ام بعد از ظهر ها بيشتر وقتش را پشت پنجره مينشيند و زل ميزند به كوچه به خيابان به مردمانى كه ميگذرند و هيچ كدام نيم نگاهى هم به چشم هاى مشتاقش ندارند ، اين روزها گربه ام سوژه جديدى براى تماشا پيدا كرده.مرغ ميناى  مادر روى درخت روبروى خانه آشيانه اى ساخته و منظر جوجه هايش است تا از تخم سر در بيارند.. گربه ام عاشق صداى مرغ مينا شده و ديگر به مردمان و كوچه و خيابان زل نميزند اين روزها فقط محو تماشاى پرنده ايست كه از اين نگاه ها معذب است. مرغ مينا نگران جوجه هاى ناشكفته اش است و در عذاب از نگاه عاشقانه گربه من كه حتى اگر بخواهد هم دستش به بالاى درخت نميرسد گربه فقط نظاره ميكند و مرغ مينا با شتاب به سمت پنجره هجوم مياورد و جيغ جيغ ميكند تا گربه از پشت پنجره برود و گربه حتى پلك هم نميزند پرنده باز مي آيد و باز جيغ ميكشد و باز مي آيد. مادر است ديگر مادرها گاهى بيهوده نگران ميشوند بيهوده حمله ميكنند و بيهوده بال بال ميزنند . مرغ ميناى مادر در يكى از حملاتش به سمت پنجره اى كه گربه پشت آن نشسته بود نتوانست تشخيص درستى از فاصله ها داشته باشد و سرعت به شيشه برخورد كرد و بر زمين افتاد. صداى آواز بلندش قطع شد گربه نگاهى به هيكل نيمه جان ساكت پرنده كرد نگاهى به كوچه كرد و از پشت پنجره كنار رفت ... 


هیچ نظری موجود نیست: