شهریور ۲۳، ۱۳۹۲

زندگى تقريبى ..

تقريبا هر روز صبح ساعت ٥ حتى گاهى قبل از ٥ كه چشمام باز ميشه ميگم امروز يه روز تازه است يه روز پر انرژى يه روز پر كار 
تقريبا هر روز برنامه هاى اون روزم رو مرور ميكنم : اول پياده روى بعد دوش بعد چند تا جا اپلاى ميكنم بعد ايتاليايى ميخونم بعضى روزا بايد خطاطى كنم بعضى روزا بايد داستانم ُ كامل كنم بعد از ناهار وقت بافتنى بافتن و فيلم تماشا كردنه بعدش دوباره ايتاليايى خوندن و عصر ها دوباره بيرون رفتن و هوايى عوض كردن ،بعضى روزا هم عصرا بايد برنامه نويسى تمرين كنم بايد جاوا يادبگيرم كه بعدش بتونم برنامه نويسى اندرويد كار كنم موبايل اپليكيشن ها بازار كار خوبى دارند.. 
تقريبا هر روز تا ساعت ٩ تو رختخواب ميمونم بعد بيدار ميشم چايى ميريزم با چايى برميگردم تو رختخواب چايى ميخورم وبلاگ و توييتر ميخونم آهنگ گوش ميكنم و بافتنى ميبافم نه ناهار ميخورم نه صبحانه نه شام گاهى چند تا بيسكوييت، از خونه پام ُ بيرون نميزارم با هيچ كسى حرف نميزنم حوصله هيچ كسى رو ندارم بيشتر از همه خودم .. 
تقريبا هر شب بغض دارم هر شب خسته ام هر شب سردمه 

هیچ نظری موجود نیست: