شهریور ۳۰، ۱۳۹۲

يعنى كسى هست عاشق من نشه؟

ساعت ١٣.١٤ دقيقه شنبه است، يكى از همين شنبه هاى تكرارى، من هنوز از تو رختخواب در نيومدم حتى براى قضاى حاجت .. تنها حركت مفيدم تغيير حالت از پوزيشن خوابيده زير پتو به نشسته زير پتو بوده و البته موبايل به دست گرفتن. مسج ميده بوس بهت ،بوس يكى به اين لُپ يكى به اون يكى لپ، يكى ام بوس لبانه. جواب دادم ماچ ماچ بازيه ؟ اونم با لهجه صمد آقايى بعد بلافاصله گفتم نظرمه برم دستشويى/ چه گندى زدم با اين جواب دادنم/ ادامه دادم، مسواك بزنم بيام بوس تو رو جواب بدم. از جام بلند شدم رفتم دسشويى برگشتم توى اتاق رو تخت رو مرتب كردم، چشمم افتاد به دستام و به ناخونام و به لاك نصفه نيمه و لب پَر شده روشون. از تو كشو ٥ تا رنگ لاك درآوردم كه بزنم، قبلش هوس كردم آهنگ بزارم حداقل سكوت خونه بشكنه، پاشدم فندق /راديو ضبط دوسداشتنيم/ رو بردارم گفتم قبلش اين دو سه تا آهنگ حسين زمان كه ديشب گوش كرده بودم رو هم بريزم توى فلش، لپتاپ رو باز كردم آهنگ ها رو كپى كردم لبتاپ خواست آپديت شه ريستارت شد تا بياد بالا يادم افتاد فندق رو برنداشتم، كنار گلدون هام بود نگاه كردم به گلدونا گفتم آب بدم بهشون همونجورى كه آب پاش دستم بود چشمم افتاد به خاك پشت پنجره ، گلدونا رو جمع كردم از كنار پنجره گذاشتم رو زمين و رفتم از آشپزخونه مايع تميز كننده بيارم ديدم ظرف نشسته هست و آب هم سرد شده. آب گرمكن از توى حموم روشن ميشه مايع تميز كننده به دست رفتم توى حموم كه آب گرمكن روشن كنم ديدم گربه موقع دستشويى كردن خاك پاشيده بيرون، جارو ورداشتم حموم رو تميز كردم  و برگشتم تو هال ديدم گلدونا اون وسط پخشند يادم افتاد كه آب ندادم بهشون ديدم تو دستم به جاى آب پاش مايع تميز كننده است يادم به خاك پشت پنجره ها افتاد. گفتم از اتاق شروع كنم به تميز كردن پنجره ها، اومدم توى اتاق چشمم افتاد به لاك هاى ولو شده روى تخت و موبايلى كه چشمك ميزد. واى ماچ ماچ بازى نصفه موند. موبايل رو ورداشتم ديدم مسج داده رفتى كه برگردى ماچ من ُ پس بدى؟ 

هیچ نظری موجود نیست: