صبح ها رو معمولا با یک لیوان قهوه شروع میکنم . یک لیوان بزرگ قهوه تلخ لاواتزو. لیوان قهوه به دست روی مبل میشینم قهوه رو میزارم رو پیش آمدگی کنار پنجره، کنار گلدون های ارکیده بعد بافتنیم رو دستم میگیرم تلویزیون رو روشن میکنم و مشغول میشم یک نگاه به تلویزیون یک قلوپ قهوه دو رج بافتنی و باز نیم نگاهی به تلویزیون در حین فوت کردن و خوردن قهوه و این پروسه انقدر تکرار میشه که یا قهوه یخ کنه و یا بافتنی خسته ام کنه و بلند شم یه دوری بزنم چند تا کار گوشه و کنار خونه انجام بدم و در همین حین برای خودم چایی دم کنم. یک لیوان چایی قبل از ناهار. کاغذ ها و لپتاپم رو پخش میکنم رو میز ناهار خوری و لیوان چایی به دست سرگرم سر و کله زدن با مقاله های ایتالیایی میشم تا سر و صدای شکم یادم بیاره وقت ناهاره ..
چای بعد از ناهار که اصلا نمیشه خورده نشه همون جا روی میز ناهار خوری کنار کاغذ و دفترها ..
عصر های زمستون وقتی هوا این همه زود تاریک میشه و سرما رسوخ میکنه تو تک تک سلول های تن آدم هیچ چیز به اندازه یک ماگ نسکافه و بیسکوییت مزه نمیده. شیر رو میریزم تو یک لیوان بزرگ تا سر هم پرش میکنم میزارم تو مایکروویو بعد دو قاشق نسکافه و میام میشینم جلوی تلویزیون و باز بافتنی رو دست میگیرم و همون پروسه یک نگاه یک قلوپ دو رج تکرار میشه ..
دوست داشتنی ترین قسمت این روزها اینه که سعی میکنم شب ها قبل از خواب کتاب بخونم حتما قبل از خواب حتی شده چند صفحه .. یک لیوان چای میوه ای یا چای سبز دم میکنم و میرم روی تخت میشینم و لیوانم رو میزارم روی سر تختی و یک قلوپ چایی و چند خط کتاب و انقدر کتاب میخونم تا چشمام سنگین شه و خوابم ببره ...
هر روز صبح لیوان های چایی و قهوه و نسکافه رو از این ور و اونور خونه جمع میکنم میریزم تو ظرف شویی و میشورم تا یک روز دیگه با قهوه داغ کنار پنجره دوباره شروع شه ...
دی ۰۲، ۱۳۹۲
روزهای تکراری انگیزه های تکراری ..
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر