حالا دارم فکر میکنم چی کار کنم؟ چی بگم؟ چی نگم؟ کیو ببینم؟ کیو نبینم؟ به کی سر بزنم؟ به کی سر نزنم؟ کجا برم؟
چقدر کار دارم. چقدر دلم نمیخواد کاری انجام بدم. چقدر از اتفاقهای یهویی اینطوری بدم میاد. نشستم خونه و دارم فکر میکنم که چقدر دلم نمیخواد جایی برم.
چقدر سوال دارم که بیجوابه و چقدر حرف دارم که توی نطفه خفه شدند. چقدر دغدغه دارم که برای همه بیاهمیته و باز توی نطفه خفه میشن ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر